هم دلم ميخواد كلي چيز ميز بنويسم توي وبلاگ
هم نميدونم چي بنويسم
هم دوست دارم همه چي رو اينجا بنويسم
هم ميگم نكنه بعدا پشيمون شم
-_-
يه نكته رو هم بگم كه اگر سوالي داريد به صورت خصوصي كامنت نذاريد يا اگر ميذاريد ايميلتون رو وارد كنيد كه بتونم جواب بدم:)
معني اسمم رو پرسيده بوديد؛ اساره يعني ستاره٭
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲ دى ۱۳۹۸ساعت:
۰۱:۰۳:۰۲ توسط:فلزياب كرد موضوع:
سرچ كرده بود: سلام! تو كتاب بابالنگ دراز را خواندهاي؟ ميخواستم بپرسم تو ميداني نويسندهاش كيست؟❤
يعني خاك بر سر گوگل كنن اگه از اين بچه تقدير و تشكر نكنن:)
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲ دى ۱۳۹۸ساعت:
۰۱:۰۳:۰۱ توسط:فلزياب كرد موضوع:
اين حجم از دمدمي مزاجي يه آدم بي سابقست:/
آخرشم مثل ليوان كه سرد و گرم ميشه سر اخلاقم ميشكنم._.
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲ دى ۱۳۹۸ساعت:
۰۱:۰۳:۰۱ توسط:فلزياب كرد موضوع:
ازشون پرسيدم: ديشب همه چي خوب بود؟
پرسيدن: چطور مگه؟
گفتم: ميخوام مطمئن شم نگراني و حال بدم بيجا بود.
گفتن: ناراحت بوديم چون كه ديشب حالت خوب نبود و تو هم ناراحت بودي.
لعنت به من كه هميشه بقيه رو اذيت ميكنم-_-
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲ دى ۱۳۹۸ساعت:
۰۱:۰۲:۵۸ توسط:فلزياب كرد موضوع:
موجودات بيجان احساس ندارند و دفتر بيجان است؛
و مداد نيز چون آن جان ندارد.
مداد بر روي برگه ميخندد و مينويسد.
مداد بر روي برگه ميگريد و مينويسد.
و ما ميخوانيم و ميخنديم، ميگرييم.
و اين معجزهي جان انسان است كه جان ميدهد به موجودات بيجان؛
و اين معجزهي جان جانان است كه جان داد بر گِلِ بيجان؛
و احساس را بر گل دميد،
و آن روز آدميزاد، انسان شد.
و از آن روز انسان قلم بيجان را بر كاغذ بيجان رقصاند و نوشت احساس را...
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲ دى ۱۳۹۸ساعت:
۰۱:۰۲:۵۷ توسط:فلزياب كرد موضوع:
احساس ميكنم به يه تغيير نياز دارم ولي نميدونم كه بايد چه تغييري بكنم.
هم به اين تغيير نياز دارم هم ازش ميترسم؛ ميترسم كه چيزي روكه لازم نيست تغيير بدم يا حتي يه تغييري بكنم كه درست نباشه، بد باشه.
از يه طرف ميترسم تغيير كنم و بشم يه عوضي به تمام معنا و از طرف ديگه ميترسم كه الان هم خوب نباشم و اگه با همين فرمون پيش خيلي بدتر از چيزي كه انتظار دارم بشم!
ميترسم كه الان آدم خوبي نباشم
ميترسم كه در آينده آدمي خوبي نباشم
حس يه نابلد رو دارم كه تنها توي يه قايق كوچيك وسط يه اقيانوس بزرگ مونده...بدون راهنما و حتي يه قطبنما...
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲ دى ۱۳۹۸ساعت:
۰۱:۰۲:۵۶ توسط:فلزياب كرد موضوع:
راسته كه ميگن بعضي چيزا لازمه كه باعث بشه آدماي اطرافمون رو بشناسيم!
تازه امروز فهميدم كه پاي درد و دلهاي كي نشستم؛ غصه ي كي رو خوردم و دلسوزي چه آدمي رو كردم!
كسي كه به اندازه ي يه پيام هم واسش ارزش نداشتم...
خلاصه اينكه مهم نيست...
خوب شد كه زود شناختمش
ديگه پيش من فرصتي نداره چون ميخوام وقتم رو صرف مهربوني به بقيه آدمها بكنم؛ اون موقع نتيجه ي بهتري ميگيرم...
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲ دى ۱۳۹۸ساعت:
۰۱:۰۲:۵۵ توسط:فلزياب كرد موضوع:
اعصابم بدجور از دست خودم بهم ريخته
حالم از خودم بهم ميخوره
لعنت به من...
لعنت به من...
لعنت به من...
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲ دى ۱۳۹۸ساعت:
۰۱:۰۲:۵۴ توسط:فلزياب كرد موضوع:
چند وقتي ميشه كه حس ميكنم يه چيزي سرجاش نيست ولي نميدونم چيه
كاش ميدونستم مشكل كجاست كه درستش كنم
از اون روزي ميترسم كه ببينم يه چيزي سرجاش نيست و بدونم مشكل كجاست اما كاري از دستم بر نياد تا مشكل رو حل كنم
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲ دى ۱۳۹۸ساعت:
۰۱:۰۲:۵۳ توسط:فلزياب كرد موضوع:
تا اينستاگرام رو باز ميكنم با حجم عظيمي از خبراي بد مواجه ميشم
تا توييتر رو باز ميكنم كلي خبر سياسي ميبينم
تو تلگرامم كه كك پر نميزنه يكم حرف بزنيم حالمون خوب شه
يعني يه اتفاق خوب نميوفته؟
عجبا._.
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲ دى ۱۳۹۸ساعت:
۰۱:۰۲:۵۳ توسط:فلزياب كرد موضوع: