روز باشكوه
من ميدانم كه آن روز ميآيد.
آن روز به من نزديك است و من آن را حس ميكنم، لمس ميكنم و ميبينم.
من آن روز را ميبينم كه همه مرا دوست خواهند داشت.
آن روز، روزي است كه من فردي با اهميت خواهم شد.
آن روز، همه سعي ميكنند كه مرا درك كنند؛ و من آن روز را ميبينم كه به من نزديك است...
آن روز، روزي است كه من را به آرزوهايم ميرسم.
آن لحظه ي باشكوه را ميبينم: ملاقات من و آرزوهايم در گورستاني سرد كه هيچ جنبشي در آن نيست؛
و من عزيزِ دل مردم مُرده پرست ميشوم.
آن روز را ميبينم و حس ميكنم.
همان روزي كه مرده پرستان _كه تا آن روز برايشان اهميتي نداشتم_ مرا به خاك سرد ميسپارند...
و من آن روز در كنار آرزوهايم آرام ميگيرم...
برچسب: ،
امتیاز:
بازدید: